بازیهای دیجیتال به عنوان یک رسانه پرقدرت و اثرگذار که دارای جنبههای آموزشی تایید شدهای از سوی مراکز علمی هستند، از این قابلیت برخوردار هستند که به نمایش ذهنیتها و باز طراحی رویدادهای واقعی بپردازند. اینکه تا چه حد در بازنمایی واقعیت ها به اصل وفادار بمانند، بسته به سیاستها و خط فکری شرکت سازنده و نهادهای بالادستی دارد. شرکتهای بازیساز آمریکایی در سالهای اخیر از این ظرفیت برای توسعه رویکردهای امپریالیسم فرهنگی، سلطه باورهای ضد اسلامی و حتی تخریب چهره فرهنگی و سیاسی کشورهای دیگر استفاده کردهاند. تولید جدیدترین نسخه از بازی ندای وظیفه (Call Of Duty) دلیلی برای تحلیل های مبتنی بر مطالعات علمی و پرداختن به بینش ضمنی موجود درون این بازی شد.
فرزانه شریفی؛ مدیر انستیتو ملی بازیسازی بنیاد ملی بازیهای رایانهای - این اولین بار نیست که شرق و اسلام در بازیهای دیجیتال به عنوان یک سوژه منفی مورد سوء بازنمایی قرار میگیرد. در بازی بتلفیلد 3 ( battlefield-3) صراحتاً ایران بهعنوان مرکز عملیات نظامی آمریکا تعیین شده است و اغلب تهاجمات نظامی و تصمیمات اتخاذ شده در مقر ایالات متحده آمریکا، در مناطق ایران پیادهسازی میشود. در بین مناطق ایران، تهران بیشتر مورد تهاجمات نظامی واقع میشود. اگرچه مجموعه بازیهای بتلفیلد مانند ندای وظیفه به بازنمایی وقایع نمی پردازند و صرفاً تصویری ذهنی از دشمن طراحی میکنند، اما این اثر را میتوان در زمره بازیهایی دانست که به القای مفاهیم سیاسی و دیپلماتیک از طریق رسانه بازی میپردازد. این بازی در سالهای اخیر کارکردی مداخلهگرایانه بر ذهنیت بازیکنان علیه ایران داشته است، به طوریکه بازتاب ممنوعیت انتشار آن در ایران، در رسانههای خارجی نیز اعلام شد.
به طور کلی باید از جهت مفهومی میان تصویر، بازنمایی و سوءبازنمایی تفاوت قائل شویم. تصویر میتواند هر نوع ذهنیتی را که شامل تخیلات فردی و دیدگاههای شخصی است، نشان دهد و در نقطه مقابل، بازنمایی تنها به نمایش آنچه که قبلا به واقعیت پیوسته و در دنیای حقیقی رخ داده است میپردازد. سوءبازنمایی نمایش غیرمنصفانه و غیرواقعی رویداد واقعی محسوب میشود.
اما بازیهای دیجیتال ضمن اینکه بازنمودکننده واقعیت هستند، مرز بازنمایی و واقعیت را درهمشکسته و دقیقه مطابق با آنچه بودریار میگوید، وارد عصر فراواقعیت و شبیهسازی شدهاند. دراینباره لازم است از دریچه پستمدرنیستم به این تلقی جدید از واقعیت بنگریم. مفهوم پستمدرنیسم علیرغم رواج گسترده، مفهومي پيچيده است كه طيف گستردهای از رويكردهاي مربوط به رسانهها را دربرمی گيرد. بودریار با وضع مفهوم فراواقعیت و وانمایی (شبیهسازی) به بیان ویژگی جدیدی از محصولات و صنایع فرهنگی میپردازد که طی آن محصولات فرهنگی و هنر دیگر به بازنمایی (تصویر) واقعیت نمیپردازند. بلکه تولید این محصولات به صورتی است که مرز بین واقعیت و تصویر را مخدوش مینماید. ازنظر بودریار وانمایی اشارهای است به محو شدن مرز میان واقعیت و تصویر(انگاره).
شاید اشاره به این نگرش در بازتاب واقعیت، به ما در درک وانمایی بازیهای ندای وظیفه کند. چرا که سازندگان این محصول از نخستین نسخه تا کنون از بازنمایی آنچه در واقعیت روی داده اجتناب کرده اند تا جاییکه انگاره مبتنی بر نگرش آمریکایی بر تولید این محصول سایه افکنده است. مخدوش کردن واقعیت در جنگ آمریکا علیه عراق، تصویر سازی منفی علیه روسیه، ایران و کشورهای شرق آسیا گواهی بر زیرپا گذاشتن حقیقت رویدادها و تلفیق تصاویر ذهنی با آنهاست.
از جنگهای مدرن تا بلک اپس کلد وار
از سویی، تقریباً از نسخه اول بازیهای ندای وظیفه که با سری جنگهای مدرن در سال 2003 شروع شد تا جدیدترین محصول آن در 13 نوامبر 2020، با عنوان «کال آف دیوتی بلک اُپس کلد وار »، سناریوی بازنمایی کشورهای شرقی مسلماننشین به عنوان مناطقی پرآشوب، غیرمتمدن، خرابکار و جنگطلب طراحی شده است. سری بازی جنگاوری مدرن تقریباً در هر سه مجموعه خود عراق، افغانستان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی خاورمیانه را به عنوان پایگاههای نظامی آمریکا و مناطقی که تحت سیطره این کشور هستند، تصویرسازی کرده است. این کشورها از ابتدای داستان بازی، متشنج، شرور و آغازگر روابط پرتنش هستند و این در حالی است که کاراکترهای ضدقهرمان آنها موجب بروز اختلاف و درگیری در خاورمیانه و میان غرب و شرق میشوند. از این رو، مناطق یاد شده توسط ارتش آمریکا با ایجاد باوری خیرخواهانه فتح میشوند. همچنین گذشته از بازنمایی غیر واقعی از فرهنگ، دین و موقعیت سیاسی آنها، نگاه ناجیگری و پدرسالارانه آمریکا به کشورهای اسلامی، مدام به بازیکن گوشزد میشود.
بلک اپس کلد وار، ششمین مجموعه از سری بلک اپس و هفتمین مجموعه از بازیهای ندای وظیفه است. این بازی محصول شرکت «اینفینیتی وارد » یا «تری آرک » است و به صورتی خاص ابتدای داستان با نمایش تعقیب و گریز عناصر ایرانیِ خرابکار شروع میشود. در این نسخه و در اولین ماموریت بازی، نیروهای آمریکایی به دنبال دو نفر از ماموران ایرانی به نامهای قاسم جوادی و آرش کدیور که در تسخیر سفارت آمریکا در تهران نقش داشتهاند، هستند که به یکی از مخفیگاههای نیروهای ایرانی در آمستردام در سال 1981 برای گرفتن انتقام گروگانهای آمریکایی حمله میکنند. هدف ماموران آمریکایی در این مرحله گرفتن قاسم جوادی است تا از طریق وی بتوانند به محل خرابکار ایرانی دیگر دسترسی پیدا کنند. با انتشار این نسخه و هدف قرار گرفتن ایران در نخستین مرحله آن به عنوان کشوری که شروعکننده حمله علیه آمریکا بوده است، تحلیل این بازی را از طریق چارچوب مفهومی امپریالیسم فرهنگی و دیپلماسی رسانهای ضروری میدانیم.
ندای وظیفه چگونه به امپریالیسم فرهنگی و مفهوم استیلا دامن میزند؟
نظریه امپریالیسم فرهنگی در حد فاصل نظریه اقتصاد سیاسی و مطالعات پسااستعماری قرار میگیرد، اما به طور کلی در ذیل مطالعات پسااستعماری بررسی و تحلیل میشود. امپریالیسم مبتنی بر روابط فرادستی و فرودستی در سطح جهان میان، کشورهای صاحب ثروت و قدرت از یک طرف و کشورهای توسعهنیافته و فاقد ثروت و قدرت از طرف دیگر و ملازم سرمایهداری است» (مهدی زاده، 1389: 199). در امپریالیسم فرهنگی، انتقال محصولات فرهنگی از کشورهای فرادست به کشورهای فرودست، به ایجاد الگوهای خاص تقاضا و مصرف میانجامد و باعث سیطره فرهنگ غربی و سرمایهداری بر فرهنگهای محلی میشود. ارتباطات و رسانهها یکی از تأثیرگذارترین ابزارهای نهادی هستند که این فرایند را تسریع و سازماندهی میکنند.
هربرت شیلر نیز امپریالیسم فرهنگی را «نوعی نفوذ اجتماعی میداند که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزشها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین سبک زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل میکند. در این فرایند تأثیرگذاری و نفوذ اجتماعی، مضامین و محتوای رسانهای چون فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای، تبلیغات تجاری و... بیشترین نقش را دارند. امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات، پدیدهای اتفاقی و اضطراری نیست، بلکه برای کشورهای امپریالیستی که تلاش میکنند بدین وسیله تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود را بر ممالک دیگر، برقرار و حفظ کنند، امری حیاتی است» (مهدی زاده، 1389: 201). از این منظر، بازیهای دیجیتال به عنوان یک رسانه تعاملی و اثرگذار یکی از بهترین بسترهای انتقال مضامین امپریالیستی و صدور باورهای ضدشرقی و اسلام هراسی محسوب میشوند.
برای مثال، با تحلیلهای صورت گرفته از کل مجموعههای جنگاوری مدرن، استیلا یا هژمونی آمریکا بر کشورهای دیگر، در ابعاد نظامی، فرهنگی و سیاسی استخراج شده و به عنوان مضمون غالب این بازیها مورد بررسی قرار گرفته است. نمایش قدرت سخت و نرم، در اختیار داشتن فناوری برتر و بازتولید قهرمانان آمریکایی و ضدقهرمانان شرقی از جمله مهمترین جلوه های امپریالیس فرهنگی آمریکا در مجموعه بازیهای ندای وظیفه بوده است.
فناوری برتر همواره آن چیزی است که در بازیهای ندای وظیفه به ویژه در آخرین نسخه از سوی آمریکا خودنمایی میکند. عمدتاً کشورهای دیگر حتی روسیه که تا کنون نزدیکترین تصویر را به واقعیت خود داشته است، در برابر آمریکا فاقد تسلیحات نظامی مناسب و پیشرفته است. در این طیف، کشورهای خاورمیانه مانند ایران، عراق و افغانستان همواره از قدیمیترین و نامطلوبترین سیستمهای تسلیحاتی در برابر نظامیان آمریکایی برخوردار بودهاند.
در بلک اُپس کلد وار، آمریکا دارای نیروهای ویژه آموزش دیده، مقتدر و بسیار موثر است که با شناسایی عناصر ایرانی خرابکار در ترکیه و انهدام تشکیلات ضدآمریکایی آنها، در پی نشان دادن جایگاه فرادستی خود، برخورداری از تجهیزات نظامی برتر و قدرت هوشمند است به طوریکه کاراکترهای ایرانی درون بازی در نقطه مقابل از هیچ یک از این شرایط بهره مند نیستند.
استیلا که در بسیاری منابع تفوق یا هژمونی هممعنا شده است، ردپای بسیار پررنگی در جریان همه بازیهای ندای وظیفه و تحلیلهای کیفی صورت گرفته از این بازیها داشته است. استیلا که در قالب برتری بر دیگران نمود پیدا میکند، بیش از همه از نوع آمریکایی و در قلمروی امپریالیسم در بازی ندای وظیفه قابلتحلیل است. در این بازیها استیلای نظامی-دیپلماتیک و استیلای فرهنگی اشکال بارزی از نمایش برتری آمریکا بر دیگر ملل است. همچنین استیلا در پوسته پدرسالاری و خیرخواهی برای جهان شکلی کمتر آشکار و بیشتر ضمنی دارد.
استیلای نظامی-دیپلماتیک شاید از سویی قابل تفکیک به دو شکل متمایز باشد اما در فرایند تحلیل بازی به طور جدی استیلای نظامی با استیلای سیاسی و دیپلماتیک پیوند خورده است. در حقیقت برتریهای آمریکا هم در شکل سیاسی و هم در شکل نظامی در همه نسخههای ندای وظیفه از یکدیگر قابلتفکیک نیست. هر جا موفقیتهای نظامیان آمریکایی رقم میخورد، در کنار آن برتری سیاسی آمریکا بر کشور مغلوب هم بهطور آشکار قابلملاحظه است. برای مثال در جریان حملات آمریکا به عراق که طی مراحل مختلفی از بازیهای جنگاوری مدرن و جنگاوری پیشرفته صورت گرفته است، شاهد برتریهای متعدد سیاسی، نظامی، فرهنگی و فناورانه در شکل آشکار و برتریهای ضمنی در فرامتن بازی با ابزار سوءبازنمایی هستیم.
سلطه فرهنگی آمریکا در این بازی را میتوان به مقولات فرعی متعددی تقسیمبندی کرد که همگی در بهترین شکل زیر چتر استیلای فرهنگی قرار میگیرند. استیلای فرهنگی آمریکا درمجموع همه هفت بازی منتشر شده ندای وظیفه، با شاخصهای امپریالیسم فرهنگی شیلر (1971) و اساس آن یعنی روابط فرادستی و فرودستی ارتباط پیدا میکند.
علاوه بر استیلای فرهنگی، شاهد سوءبازنمایی فرهنگی از ایران، عراق و افغانستان در فرایند تحلیل این بازیها هستیم که به عبارتی وجود چنین سوءبازنماییهایی شانهبهشانه استیلای فرهنگی آمریکا قرارگرفته و مؤید روابط فرادستی و فرودستی است.
نقش ناجیگری برای جهان در سراسر بازیهای ندای وظیفه به گونهای است که بسیاری از وقایع نظامی و سیاسی در هر گوشه دنیا زمانی رقم میخورد که آمریکا آتش اولیه آن را بر پا میکند، مانند قهرمان پا به میدان میگذارد و هرجومرج سیاسی-نظامی را در مناطق مختلف آرام میکند. از سویی دیگر خود را مانند یک ناجی درحالیکه استیلای نظامی بر کشورِ مغلوب پیداکرده است، وسط میدان قرار میدهد و دست اشرار، خائنان و تروریستهایی که قبلتر توسط آمریکا هدایتشدهاند یا از کمکهای آن نفع بردهاند، کوتاه میکند.
دیپلماسی رسانهای آمریکا و صنعت بازی
چارچوب نظری دیگری که در تحلیل بازی بلک اپس کلد وارد برجسته میشود، دیپلماسی رسانهای است. این نظریه معتقد به «استفاده از رسانهها برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک، تأمین منافع، تکمیل و ارتقای سیاست خارجی» است. به عبارتی روشنتر، مفهوم دیپلماسی رسانهای در دو بعد معنا میشود: اول تأثیر رسانهها بر دیپلماسی و دوم کارکرد دیپلماتیک رسانهها که بازیهای دیجیتال از هر دو جنبه تا کنون اثرگذار و اثرپذیر از سیاستهای دولتها بودهاند و ندای وظیفه از سال 2003 تا 2020 نیز دستخوش همین کارکرد دیپلماتیک بازی شده است. بلک اپس کلد وار، بازی نوظهوری است که با بنمایه تخریب ایران به عنوان یکی دیگر از کشورهای شرقی، ماموریت سازندگان را برای ضعیف جلوه دادن خاورمیانه به سرانجام میرساند. این بازی از اولین صحنهها، تصویر منفی علیه ایران و مبارزان ضد نظام آمریکایی را در سال 1981 به نمایش گذاشته و همین ماجرا ذهن بازیکنان غیرایرانی را نسبت به انقلاب اسلامی و وقایع پس از آن دستکاری میکند.
کلیه دشمنان در این مراحل به زبان فارسی صحبت میکنند و برای مثال برای ظاهرسازی و فریب افکار عمومی بازیکنان، جایی از بازی به عبارت «آمریکاییهای لعنتی» نیز اشاره میکنند. در این بازی، آمریکاییها به عنوان نیروهایی مسلط و متعهد که در حال مبارزه با نیروهای تروریستی (ایرانی) هستند، به نمایش درآمدهاند به طوری که در بخشی از بازی برای دستگیری کاراکتر ایرانی، پلیس آمستردامی اطلاعات مخفیگاه را به آمریکاییها داده و به آنها میگوید: «امیدوارم که یک ارتش با خودتون آورده باشید» اما نظامی آمریکا با اشاره به سه نفر میگوید همین تعداد برای دستگیری خرابکار کافی هستند. همین سکانسهای بازی بیانگر این است که حرفهایترین خرابکاران ایرانی هم در برابر نظامیان آمریکایی امکان پیروزی ندارند. را بازی کلد وار، این ماموریت را به عنوان یک عملیات انسانی نمایش میدهد که در آن آمریکاییها میخواهند به عناصر ایرانی بفهمانند که دست از گروگانگیری آمریکاییها بردارند و ادامه این رفتار منجر به اقدامات شدیدتری از سوی آمریکا میشود.
به اعتقاد يوهان گالتونگ جامعهشناس نروژی، «امروزه ديپلماسي رسانهای يك جزء پيوسته از ساختار قدرت جهاني در سياست خارجي معاصر است؛ زيرا اصولاً وجود سلسلهمراتب در روابط بینالملل حاكي از وجود برتري رسانهای است. هرچند برتري نظامي نيز هنوز نقش مهمي را در ساختار قدرت جهان ايفا میکند، اما به همان اندازه تفوق در فناوري ارتباطات نيز بر روي هويت ملي و تصوير بینالمللی يك كشور تأثير میگذارد. توانايي يك كشور در بهکارگیری رسانههای بینالمللی بهمنظور نشان دادن موقعيت و منزلت قدرت خود و يافتن جايگاهي مناسب در سلسلهمراتب سياسي جهان و درواقع ايجاد تصوير بینالمللی مطلوب كه حاكي از هويت ملي برتر آن كشور است، اهميت بسيار دارد» . قدرت تولید و نشر بازیهای ندای وظیفه که در اختیار شرکتهای آمریکایی است، در واقع همان قدرت استفاده از رسانه های بینالمللی آمریکا برای نمایش موقعیت برتر خود و ایجاد تصویری مطلوب در نظام جهانی است.
همانطور که مسلم است، مدیریت تصویر و اعتبار بخشی از ابزارهای همیشگی مورد استفاده در طراحی و تولید بازیهای ندای وظیفه برای ایجاد ارزشهای مثبت نسبت به جامعه آمریکا و تخریب ارزشهای دینی و فرهنگی ملل شرق به ویژه کشورهای اسلامی بوده است. شرکتهای آمریکایی سازنده و ناشر ندای وظیفه تقریباً در اکثر سکانسهای هر بازی، به چیرگی فرهنگی، ذکاوت سیاسی و تفوق نظامی آمریکا بر جهان اعتبار میبخشند. این در حالی است که حتی در سری دوم بازی جنگاوری مدرن، آمریکا از جهت سیاسی و نظامی نیز بر روسیه غلبه دارد و سیستم ارتش آن کشور را دچار اختلال، بیثباتی و بیمایگی به تصویر میکشد.
اهرمهای قدرت در خدمت آمریکا
قدرت همواره یکی از بارزترین مشخصههای دیپلماسی آمریکا در قبل و بعد از جنگ سرد بوده است. این مفهوم که پیش از جنگ سرد (بلک اپس کلد وار) همراه با مقابله خشونتآمیز و به عبارتی در قالب «قدرت سخت» همراه بوده است، پس از جنگ سرد و بهویژه واقعه 11 سپتامبر، در قالب «قدرت نرم» جزئی لاینفک از دیپلماسی عمومی و رسانهای آمریکا را شکل داده است.
در بازیهای ندای وظیفه، قدرت حرف اول آمریکا است. از نخستین اپیزود تا آخرین آن، شاهد قدرتنمایی این کشور در برابر دنیا هستیم. همه اشکال قدرت که در آرای ژوزف نای مطرحشدهاند در این بازیها بهعنوان الگوهای قدرت آمریکا بهکار رفتهاند. «قدرت سخت» را در برابر کشورهای مبارزهطلب، تروریستها، خرابکاران و خائنین، «قدرت نرم» در ایجاد صلح غیر واقعی بینالمللی، ناجیگری و دستگیری تروریستها شاهد هستیم. هرچند اپیزودهای اختصاصیافته به شکل نرم از قدرت آمریکا کمتر از قدرت سخت است، اما اثراتی که از کاربست قدرت نرم در این بازیها قابلتحلیل است، فراتر از برداشت سطح اول است. از جهتی دیگر، «قدرت هوشمند» که ترکیبی از قدرت سخت و نرم محسوب میشود، در اپیزودهای متعددی به چشم میخورد و همزمان با بهکارگیری قدرت سخت توسط ارتش آمریکا، در برقراری رابطه دوستانه با دشمنان بینالمللی برای از بین بردن دشمن سوم قابل تفسیر است.