بیداری اسلامی و بازی رایانهای موضوعی است که متاسفانه در کشورهای اسلامی بخصوص ایران به طور دقیق به آن پرداخته نشده است. ساز و کاری که نظام غرب در بازیهای استراتژیک اعمال کرده است مقابل نقطه بیداری اسلامی است.
از سال 1997 که پنتاگون مبحث بازی استراتژیک را آغاز کرد؛ با مطالعه کلیدی، تاثیر بر روی نسلهای بعد را هدف قرار داد و چهار سال بعد یعنی در 11 سپتامبر 2001 میلادی تلاش کرد تا زمینه حمله به افغانستان و عراق را در این بازیها بیان کند. در همان سالها نیز سری بازیهای generals نیز از سوی آمریکاییها با موضوع بازیهای استراتژیک ارائه شد؛ یعنی آنها قبل از اینکه از ادبیات و سینما به عنوان رسانه استفاده کنند، برای رسیدن به مقاصدشان از بازیها شروع کردند. بازیهای استراتژیک به بازیهایی اطلاق میشود که در سایه قدرت باشد.در صورتی حمله به کشوری موفقیتآمیز است که در مرحله اول افکار عمومی آن جامعه برای این کار آماده شود که ایالت متحده و غرب چنین کاری را در فیلمها و بازیهایشان نشان میگیرند. هالیوود این ساز و کار را در قالب آثار سینمایی به خوبی نظم میداد و به عنوان نمونه مجموعه کامل جیمز باند در طول تاریخ ربع قرن یعنی طی 25 سال از دهه 1960 تا زمان فروپاشی شوروی در مجموع بیش از 20 اثر سینمایی، تحولات بین شوروی و آمریکا در حوزه قدرت تعریف شد. در دو بازی جنرالز یک و دو به طور مشخص مسأله اشغال افغانستان و عراق و جنگ بین مسلمانان و با نمادهای مذهبی اشاره شده است که در آن حمله به یک مسجد با تخریب، اما حمله به یک کلیسا سالم به در میرود. آنها به طور مثال در بازی screen Assassin با الهام از قضیه حسن صباح، شهادتطلبی را هدف گرفتند. یعنی در این بازی تروریسم را به قلعه الموت حسن صباح ربط دادند و اعلام کردند تروریسم یک برون مایه اسلامی با نگاه حسن صباح است و کسی که کار ترور انجام میداده حشیش مصرف میکرده و به نوعی مست بوده است. در این بازیها اینگونه القا میشود کسی که به خود بمب میبندد و عملیات انتحاری میکند به نوعی شبیه فردی است که حشیش مصرف کرده و دست به خودکشی زده است؛ آنها خواستهاند طی 12سال گذشته در نشریات مختلف این مطلب را القا کنند که ریشه تروریسم ریشه در قلعه الموت و بن مایه اسلامی دارد. جامعه غربی برای برجسته کردن و القای خواستههای خود به کشورهای ایران به خصوص جهان اسلام بهترین راهکار را انیمیشین و تولید بازیهای رایانهای میدادند.
نگاه به بازیها نباید سرگرمی باشد. متاسفانه عدهای از سینما گران به آثار هنری از جمله سینما، تلویزیون و بازی نگرش سرگرمی دارند. این درحالی است که جامعه غربی با استفاده از بازی تمام اهداف خود را با سرمایهگذاری کلان طی یک برنامهریزی به مخاطب منتقل میکند. اگر کمی دقت در تیتراژهای فیلمهای هالیوود و دیگر فیلمهای سینمایی غرب داشته باشیم خواهیم دید که پشت فکر آنها چه کسانی و با چه هدفی فعالیت کردهاند.
22 استاد فلسفه در آمریکا به تازگی آثار سینمایی کشورشان را بررسی کردهاند و پس از بررسیهایشان به نتیجه رسیدهاند که مارتین اسکورسیزی سینماگر معروفشان یک سینماگر و فیلسوف است و این نشاندهنده این است که آنها فلسفه را با گنجاندن در بازیها و آثار سینمایی و هنری خود انتقال میدهند. باید هوشیار باشیم چطور است که آنها به مذهب ، دین ، ملیت ایرانی اسلامی توهین کنند و ما در خاموشی مطلق به سر ببریم.
دکتر حسن عباسی